گروه مالی پیشرو و دانش محور با مجموعه متنوعی از خدمات فناورانه

آیا نظریه مدرن پورتفولیو اشتباه کرده است؟

آیا نظریه مدرن پورتفولیو اشتباه کرده است؟

نویسنده: لویسی کوپر(Louise Cooper)

برگرفته از: سایت forexlive.com

چرا باید نسبت به  مشاور مالی خود جانب احتیاط را حفظ نمایید؟

من برای نوشتن این مطلب به این دلیل تحریک شدم که یکی از دوستان بازنشسته‌ام به تازگی خانه خود را در لندن فروخته است و مقدار نسبتاً قابل توجهی پول برای سرمایه‌گذاری دارد. اگرچه او در اطراف مدیران دارایی می‌چرخد، من به او توصیه‌های مالی اولیه‌ای ارائه کرده‌ام، اما چیزی که بسیار جالب، این است که همه این مشاوران (تقریبا بدون استثنا) هنوز به او می‌گویند که حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد از ثروت خود را در اوراق قرضه سرمایه گذاری نماید. به نظر من، این تسلط خطرناک نظریه پورتفولیو مدرن( (MPT)نادرست) را برجسته‌تر می‌کند.

هری مارکوویتز برنده جایزه نوبل نظریه MPT را مطرح نمود و در سال ۱۹۵۲ منتشر کرد. اساساً این مقاله بهترین مجموعه نظری برای تحمل ریسک یک فرد را توصیف می‌کند. از نظر ریاضی، این نظریه با ترکیب طبقات دارایی مختلف بازده را به حداکثر می‌رساند. نتیجه می‌گیرد که تنوع ریسک را کاهش دهد که به طور شهودی درست به نظر می‌رسد. اما همانطور که قبلاً در مورد اقتصاد و امور مالی تشریح نمودم، توهم ریاضی قطعیتی که این مدل می‌دهد، خطرناک است. این مدل اساساً ناقص است و باید با دقت بیشتری استفاده شود.

توجه داشته باشید که این مرز کارآمد بر اساس داده‌های سال‌های ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۱ است. خط تولید شده با توجه به سال‌های انتخاب شده (که مشکل همین است) به‌طور گسترده‌ای متفاوت است.

براساس این نمودار می‌توان گفت که کمترین ریسک (بر روی محور x) اوراق قرضه ۱۰۰٪ نیست، بلکه در واقع ۲۵٪ سهام و ۷۵٪ اوراق قرضه است. چرا؟ زیرا قیمت سهام و اوراق با هم منطبق نیستند. این بیان ریاضی مزایای تنوع سازی را بیان می‌کند. اما این نظریه یک پرتفوی بسیار ساده با تنها دو طبقه دارایی است – سهام ایالات متحده و اوراق خزانه ایالات متحده. واضح است که تعداد بیشتری نیز وجود دارد، به عنوان مثال، سهام بریتانیا (سرمایه‌گذاری بزرگ، سرمایه‌ گذاری کوچک)، اوراق قرضه شرکتی آلمان، اوراق قرضه با بازده فرانسوی، دارایی ژاپنی، سهام خصوصی و غیره.

با این حال، در بطن ریاضیMPT، ضرایب همبستگی طبقات مختلف دارایی قرار دارند – درجه‌ای که براساس آن قیمت دارایی‌های مختلف با هم در انطباق خواهند بود. به عنوان مثال، ضریب همبستگی ۱ بین سهام و اوراق قرضه ایالات متحده براین اساس استوار است که اگر سهام ایالات متحده ۱٪ افزایش یابد، قیمت اوراق قرضه نیز ۱٪ افزایش می‌یابد. یک ضریب همبستگی صفر بر این پایه استوار است که هیچ رابطه‌ای بین عملکرد S&P 500 و اوراق خزانه‌داری ایالات متحده وجود ندارد و ضریب همبستگی ۱ نیز نشان دهنده این است که اگر سهامS&P 500 به اندازه یک درصد افزایش یابد، اوراق خزانه ایالات متحده ۱% کاهش می‌یابد. اما اکثر ضرایب همبستگی در دو سوی بی‌نهایت قرار دارند. با این حال، مشکل این است که این روابط ذاتاً ناپایدار هستند – ضرایب همبستگی در طول زمان، بسیار متفاوت عمل می‌کنند. به عنوان مثال، قیمت طلا بسته به افق زمانی انتخاب شده، همبستگی مثبت و منفی با سهام داشته است. در بحران مالی، ریسک ناشی از تجارت تضمین می‌کند که همبستگی‌ها به طور قابل توجهی متفاوت از گذشته باشد. بنابراین، مزایای تنوع به طور قابل توجهی کمتر از پیش‌بینی تئوری است و بسیاری از سرمایه‌گذاران به دلیل مفروضات ناقصMPT، پول زیادی را در این بحران از دست دادند. مشکل واقعی MPT این است که رابطه‌ای بین طبقات دارایی را فرض می‌کند که پایدار نیست. این مسئله بر اساس همبستگی‌های گذشته است که بعید است در آینده پایدار باقی بماند.

من تنها کسی نیستم که از تسلط MPT در تفکر مالی می‌هراسم. اسکات وینسنت از مدیریت دارایی گرین ریور می‌گوید:   « MPT براساس تعدادی از مفروضات غیرواقعی است» و با این حال «صرف نظر از نواقص MPT در سطح نظری و تجربی، تأثیر غالب آن به راحتی از بین نخواهد رفت. MPT عمیقاً در تار و پود سیستم مالی ما رخنه کرده است.” در پاسخ به مقاله اسکات، جی جی ابدلی هشدار می‌دهد که «… اصول اولیه MPT تصمیمات هر مدیر پول نهادی، شرکت مدیریت ثروت، مشاور سرمایه‌گذاری/مشاور و برنامه‌ریز مالی را به روش‌های عمیق و اغلب نگران‌کننده شکل می‌دهد. مطمئناً پول شما با این ایده‌ها در هسته اصلی مدیریت می‌شود. رویکرد سنتی برای تخصیص دارایی بر اساس بدیهیات نادرست ساخته شده است.»

MPT  نه تنها با توجه به ضرایب همبستگی شکست نمی‌خورد، بلکه دارای معایب بسیاری است. ارزش گذاری دارایی‌ها را در نظر نمی‌گیرد: این واقعیت را نادیده می‌گیرد که در حال حاضر اوراق قرضه ارزش بالایی دارند (به لطفQE) ما یک روند صعودی ۳۰ ساله در اوراق قرضه را تجربه نموده‌ایم و تحدب تضمین می‌کند که اوراق قرضه در برابر افزایش نرخ‌ها بسیار آسیب‌پذیر هستند (من قبلاً در این مورد در وبلاگم به طور کامل توضیح داده‌ام). MPT این واقعیت را نادیده می‌گیرد که همانطور که هر تاریخدان بازار سهام به شما می‌گوید، دارای دوره‌های طولانی عملکرد بهتر و دوره‌های طولانی با کارایی کم است. بازده سالانه “متوسط” قابل محاسبه است اما ارتباط کمی با واقعیت دارد. اساساً اعدادی که در معادلات MPT ریاضی لحاظ می‌شوند – متوسط ​​بازده دارایی بلندمدت، ریسک دارایی(انحراف استاندارد آن) و البته ضرایب همبستگی – همگی نامشخص هستند و در طول زمان به شدت تغییر می‌کنند. و با این حال، تخصیص نهایی دارایی که از این معادلات حاصل می‌شود، به این اعداد (که کیفیت پایینی دارند) بسیار حساس است. باز هم توهم قطعیت ریاضی منجر به انتخاب های نادرست و بیش از حد مطمئن می‌شود. با این حال، از آنجایی که کل صنعت مدیریت ثروت بسیاری از تصمیمات خود را بر مبنای MPT قرار می‌دهد، پس همه اشتباهات مشابهی مرتکب می‌شوند. بنابراین تفاوت نسبتا کمی بین آنها وجود دارد. برای صنعت خوب است، برای کسانی که ثروتشان مدیریت می شود، کمتر مفید است.

و با این حال، تخصیص دارایی مهمترین تصمیم در حفظ ثروت شماست. این بسیار مهمتر از تصمیم‌گیری برای خرید سهام است. اکثر تجزیه و تحلیل ها نشان می دهد که ۹۰-۸۰٪ عملکرد از انتخاب دارایی ناشی می‌شود. به همین دلیل است که یکی از دوستان من – جاستین اورکوهارت استوارت – وقتی شرکت مدیریت دارایی خود را راه اندازی کرد (۷IM) تصمیم گرفت تلاش های تیم خود را بر روی تخصیص دارایی متمرکز کند و نه انتخاب فعال سهام.

یک مدیر ثروت خوب MPT را در نظر می‌گیرد و با احتیاطی که شایسته آن است عمل می‌کند. هر مدلی که سرمایه گذار را مجبور به خرید دارایی‌های گران قیمت (اوراق قرضه) کند نمی‌تواند کار خوبی انجام دهد. “عملکرد تاریخی تضمینی برای بازده آینده نیست” و هشداری است در مورد تمام مطالب بازاریابی مالی. اما کل صنعت مدیریت صندوق، محصولات خود را بر اساس این فرض در معرض فروش قرار می دهد: «صندوق با عملکرد برتر در سال گذشته را خریداری نمایید». به نظر می‌رسد، تصمیمات تخصیص دارایی بر اساس همان باور نادرست است که گذشته آینده را پیش بینی می‌کند. شاید انسان‌ها از دنیای نامشخصی که ما در آن زندگی می‌کنیم، ذاتا نفرت دارند و سعی می‌کنند آن را از طریق مدل‌سازی مطیع کنند. اما خودآگاهی، توانایی تشخیص وابستگی کاذب، هم باعث می‌شود یک مدیر صندوق خیلی خوبی (و هم معامله گر) داشته باشیم.

این بخش را با نقل قولی از آلبرت انیشتین به پایان خواهم رساند: «تا جایی که قوانین ریاضیات به واقعیت اشاره دارند، قطعی نیستند و تا جایی که براساس قطعیت هستند به واقعیت اشاره نمی‌کنند.» امور مالی را جایگزین واقعیت کنید تا به نتیجه برسید.

 

منبع:forexlive

مشاهده خبر

کد مقاله

10378

تاریخ انتشار

۱۴۰۰/۱۲/۲۵

لینک کوتاه

https://sfg.ir/?p=10378

اشتراک گذاری

آخرین اخبار و مقالات